چند وقت پیش جایی خوندم که در چین به راحتی یک نفر را از جامعه حذف میکنند. هر شخصی با یک شماره شناسایی قابل ردیابی است و با مسدود کردن یا حذف شمارهی هر فردی در سیستم، میتوان شخص مورد نظر را از حیات ساقط کرد بدون این که به طور فیزیکی برخوردی با اون شخص بشه.
سیستم کاملاً به هم پیوستهای که هر فرد با یک شماره قابل شناسایی هست. بنابراین تمام فعالیتهای هر فردی اعم از سیاسی، اقتصادی یا اجتماعی قابل ردیابی و محدود یا مسدود کردن هست. مسئلهای که اینجا هست، آیا محدود کردن یک نفر در هر ردهی اجتماعی و سیاسی امکان پذیر هست؟ محققاً نه. این اتفاقات چیز جدیدی نیست. یکی از تجربیات خودم این بود که جایی کار میکردم و وقتی میخواستند من را بیرون کنند اول یک نفر جایگزینم کردند و با سیاست خاض خودشان گفتند که کمک تو هست، و بعد از 6 ماه به من گفتند برو بیرون. بنابراین یک نفر در ردهای بالای اجتماعی، مثلاً مدیر یک مجموعهی بزرگ یا یک سیاستمدار بلند پایه را نمیتوان به همین سادگی بدون این که آب از آب تکان بخورد کنار گذاشت.
به همین قیاس آیا این کار در سطح جهانی هم قابل پیاده سازی هست؟ تقریباً آره و نه.
تنشها و رقابتهای ایرانِ ج.ا. و عربستان سعودی قابل انکار نیست. از سال 2013 تحریمهای سفت و سخت بانکی بر علیه ایران اعمال شد و به طور هم زمان دو اتفاق افتاد. یکی امریکا و کانادا شروع به استفاده از تکنولوژی جدیدی برای استخراج نفت کردند و عربستان سعودی هم افزایش تولید و عرضهی نفت و همزمان فشار بر کارخانههای خودرو سازی برای جایگزین کردن خودروهای سوختی با برقی. یعنی از یک سو افزایش عرضه و از سوی دیگر کاهش تقاضا. به این ترتیب حذف یکی از زقبای بازار نفت میسر شد. احمدینژاد در دورهی ریاست جمهوریاش میگفت تحریمها کاغذ پاره هستند. از سوی دیگر هشدار میداد که با تحریم ایرن قیمت نفت به بشکهای دویست دلار و بالاتر خواهد رسید. که هیچ کدام این اتفاقات نیفتاد. سال 2013 با تمام شدن ریاست جمهوری احمدینژاد نوبت به روحانی رسید. من تقریباً 10 سال منتظر بودم که روحانی رئیس جمهور بشود. برای من روشن بود که با آمدن دولت روحانی، با امریکا به مذاکره خواهند نشست و برنامهی اتمی ایران طبق خواستههای جهانی پیش خواهد رفت (اون زمان هنوز اسمی برای برجام انتخاب نشده بود).
ج.ا. یک بدشانسی بزرگ آورد که ترامپ به ریاست جمهوری رسید. (خوشحالی ج.ا. از رئیس جمهوری بایدن بعد از ترامپ خیلی خنده دار و تاسف برانگیز بود)
از این اتفاقات بگذریم که از بحث اصلی به دور است. جدا کردن ج.ا. از جامعهی جهانی همان خواستهی ج.ا. هم هست. ج.ا. در همهی جبههها شکست خورده. در حال حاضر چین و روسیه به جان ذخایر مملکت افتادهاند. باقی دنیا هم چندان وقعی به ج.ا. نمیگذارد. ایران کشور مهم و تاثیرگذاری بود. در دهه هفتاد میلادی بالا و پایین رفتن قیمت جهانی نفت به تصمیمات حکومت وقت بستگی داشت. ولی الان بودن و نبود ایران تاثیری ندارد. ایران هم محصول دیگری برای ارئه به دنیا ندارد. ایران یک شهروند عادی یا حتی بیاثر در دنیا شده که بود و نبودش یکسان است. و این خیلی دردآور است.
سریالی در نتفلیکس پخش میشود به اسم تاج (crown) که به دوران پادشاهی ملکه الیزابت میپردازد. در بخشی از این سریال به ناصر در مصر و سیاستهای ضد انگلیسیاش پرداخته میشود. ولی هیچ اشارهای به ایران و ملی شدن نفت ایران و شکایت انگلیس به سازمان ملل که اولین پروندهی سازمان ملل هست؛ نمیشود. و این دو اتفاق تقریباً هم زمان هستند.
سالیان درازی است که که کشورهای صنعتی در حال تلاش برای عدم وابستگی به نفت هستند. و اولین قربانی این سیاست ایران بوده است. یک تصمیم ناگهانی و هیجانی، رئیس جمهوری که به شاه ایران گفته بود، ایران جزیرهی ثبات در بیثباتترین جای جهان هست خودش به این بیثباتی دامن زد. دامن زدنی که شاید چند ده سال دیگه طول بکشه.
خلاصه کنم. خود ج.ا. بیش و پیش از هر کس دیگهای عاشق جدا بودن از جامعهی جهانی هست. خمینی هم اول انقلاب به منتظری گفته بود لازم باشد دور ایران را دیوار میکشم. برای این حکومت آدمی مثل ظریف که انگلیسی رو با تسلط صحبت میکند پسندیده نیست؛ آنها آدمی مثل عبداللهیان میخواهند که همه انگلیسی صحبت کردنش را مسخره کنند.
بیچاره مردم ایران. مردمی که عاشق دور هم جمع شدن و بزم و شادی بودند؛ حالا همه جا گرد غم و افسردگی پاشیده شده.